کتابخانه ای برای همه

کتابخانه ای برای همه

کتابخانه فانتزی
کتابخانه ای برای همه

کتابخانه ای برای همه

کتابخانه فانتزی

نایت ساید ( کل مجموعه + لینک کلی )

Nightside

مجموعه دوازده جلدی نایت ساید

نویسنده : سیمون آر گرین

نایت ساید قلب تیره ی لندن است.جایی که هر چیزی قابل خرید و فروشه.حتی روح انسان در مقابل حوس های پست!آن هایی که به دنبال لذت به نایت ساید قدم می گذارند از خطرات آن بی خبرند و تنها عده ی محدودی از آن ها زنده به دنیای خود باز می گردند!در قلب تاریک لندن هیچ گاه خورشید نمی درخشد و همیشه ساعت سه و نیم نصفه شب است!مهتاب درخشان تر و بارها بزرگ تر از دنیای انسان های عادی است و جذابیت خاصی دارد.خیابان ها پر از رنگ و صدا،با نور لامپ های نئونی و صدای عبور ماشین های مدل بالا که با نهایت سرعت پیش می روند،هر کسی را فریب می دهد!زیرا در پس پرده ی زیبا و دل فریب،حقایق ترسناکی نهفته است!

ادامه مطلب ...

حوب، بد و اسرار آمیز ( نایت ساید )

The Good, the Bad, and the Uncanny

مجموعه نایت ساید جلد دهم خوب، بد و اسرار آمیز

نویسنده: سیمون آر گرین

درباره این جلد هیچ توضیحی پیدا نکردم تا بذارم علاوه بر اینکه خود من هم این مجموعه رمان را تا حالا مطالعه نکردم . متاسفانه این مدت بخاطر اینکه مشغله بیشتر شده کمتر میتونم بیام یعنی در واقع فقط در حدی تونستم به وبلاگ سر بزنم که جواب بعضی نظرهارو بدم یا تایید کنم و برم . باز هم از دوستانی که پیگیر هستن و دائما سر میزنن متشکرم.

  ادامه مطلب ...

چیزی از نایت ساید ( نایت ساید )

Something from the Nightside

مجموعه نایت ساید جلد اول چیزی از طرف نایت ساید

نویسنده: سیمون آر گرین

من تیلور هستم، جان تیلور. روی کارت ویزیتام نوشته شده که یک کارآگاه خصوصی هستم. اما در واقع تخصص من پیدا کردن هر چیز گمشده است. این استعدادیست که از زمان تولد در نایت ساید در وجودم نهفته است. من نایت ساید را مدتها پیش ترک کردم. جانم در خطر بود. حالا در خیابان های روشن لندن زندگی می کنم. اما کار و کاسبی اخیرا کساد شده است. به همین دلیل وقتی جوانا برت که از او بوی پول به مشام میرسید، در دفترم ظاهر شد و از من خواست دختر نوجوان گمشده اش را پیدا کنم، نتوانستم نه بگویم. خیلی زود فهمیدم دختر بچه کجا رفته است: نایت ساید؛ آن شهر دوزخی که زیر لندن واقع شده است. جایی که همیشه ساعت 3 صبح است. جایی که میتوانید کنار اسطوره ها قدم بزنید و با هیولاها دمخور شوید. جایی که هیچ چیز آنچه به نظر میرسد، نیست و هر اتفاقی ممکن است. من قسم خورده بودم هرگز به آنجا بازنگردم. اما یک دختر بچه به خطر افتاده و یک زن به من اعتماد کرده است. پس هیچ انتخابی ندارم... من به خانه بازمیگردم...

  ادامه مطلب ...