خانم آلیس جین چندلر وبستر معروف به جین وبستر در بیست و چهارم ماه ژوئیه سال ۱۸۷۶ در نیویورک و در خانواده ای ادب دوست و اهل مطالعه به دنیا آمد. او دوران مدرسه را با شور و اشتیاق ویژه ای در مدرسه «والسا» گذراند. جین در همان سالها داستان های زیادی نوشت که تحت عنوان « آثار جین» در انتشاراتی پدرش به چاپ رساند. پدر جین یکی از ناشران معتبر آن روزگار نیویورک بود و دایی اش « مارک تواین» نویسنده معروف آثار ارزشمندی چون « هاکلبری فین»، «شاهزاده و گدا» و « تام سایر» بود. از این رو، جین کمک های بسیاری از پدر و دایی اش برای رشد و پرورش فکر و ذهن و تخیلا تش گرفت. « جین» از دوران نوجوانی تحت تاثیر داستان ها و نوشته های مارک تو این، قرار داشت و علا قه و استعداد بسیار زیادی برای نوشتن در خود احساس می کرد.
بینه و یه راز رو به مارک میگه که باعث میشه مافیا و اف بی آی به دنبالش باشن و .............
ادامه مطلب ...
جان ری گریشام( John Ray Grisham) (زاده ۸ فوریه ۱۹۵۵) نویسنده آمریکایی است. او ابتدا به تحصیل رشته حقوق روی آورد و پس از اخذ مدرک این رشته از دانشگاه ایالتی میسی سیپی، مدتی به کار وکالت در شهر آکسفورد مشغول شد. مدتی نماینده مجلس در پارلمان ایالتی بود و پس از چند سال، از کار کناره گیری کرد.
او سالهاست به عنوان نویسنده رمانهای حقوقی پرفروش در آمریکا مطرح است. رمانهای وی به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شدهاند. بیشتر کتابهای وی (گاه با چند ترجمه گوناگون) به فارسی نیز ترجمه شدهاند. از اکثر کتابهای وی نیز یک نسخه سینمایی نیز ساخته شده است.
خلاصه کتاب:
با حمله مأموران حکومتی به صومعه چهار راهبه برای نجات جانشان از صومعه فرار میکنند. لوسیا از خانوادهای قاچاقچی، ترزا زنی بسیار زشت که مانند شبهزدگان سردرگم شده است، گراسیا بسیار زیبا حدودآ سی ساله و مگان یتیمی که به صومعه پناه برده است. آنها با یاغیان حکومتی به سرکردگی جیمی میرو همراه میشوند تا به صومعهای در منداویا برسند. هر چهار زن که سرگذشت عجیبی داشتهاند، در این سفر درسهای زیادی میآموزند و حقیقت را درباره خودمی یابند. داستانی جالب پر از حادثه، عشق و دسیسه.جلد اول از مجموعه تالار وحشت
"در دست خود کلیدی داری که در را به روی دنیای وحشت و هراس میگشاید. از دنیای امن و راحتی که با آن آشنا هستی یک قدم به عقب بردار. در را به روی وحشت باز کن. همیشه جا برای یک نفر دیگر در تالار وحشت ... وجود دارد.
سیدنی شلدون (به انگلیسی: Sidney Sheldon فوریه ۱۹۱۷ - ۳۰ ژانویه ۲۰۰۷) رماننویس معروف آمریکایی بود. شلدون پیش از رویآوردن به رماننویسی، فیلمنامهها و نمایشنامههایی نوشت که او را برنده جایزههایی همچون اسکار بهترین فیلمنامهنویسی و جایزه نمایشنامهنویسی تونی کردند. او در رماننویسی بسیار موفق بود و در مدتی کوتاه تبدیل به یکی از پرفروش ترین و معروف ترین نویسندگان داستانهای مردمپسند جهان شد.
او افزون بر انتشار بیش از ۳۰ فیلمنامه، ۲۵۰ فیلمنامه تلویزیونی، ۱۰ نمایشنامه و ۱۸ رمان نوشت.آثار شلدون در بیشتر کشورهای دنیا منتشر شده و عنوان نویسندهای را که رمانهایش بیشترین ترجمه جهانی را داشته، بهدست آورد. ناشر آثارش، برآورد کردهاست که تا زمان مرگ شلدون ۲۷۵ میلیون نسخه از کتابهای او در بازار کتاب دنیا مورد خرید و فروش قرار گرفتهاست.با سلام خدمت دوستانی که به این وبلاگ سر میزنن
خوب دیدم بهتر تغییر جدیدو خبر بدم به دوستان که مطلع باشن
تا حالا لینک دانلود کتابها به صورتی بود که باید بعد از زدن دانلود در صفحه جدیدی که باز میشد 10 ثانیه صبر کنید و سپس رد تبلیغ بزنین تا لینک دانلود در اختیارتون قرار بگیره
اما از اونجایی که دیدم این روش برای خودم هم کسالت بار و مسخرس از حالا لینک دانلودها به صورت مستقیم در اختیارتون قرار میگیره
امیدوارم این تغییر جدید باعث رضایت بازدیدکنندگان بشه و آمار نظرات و درخواستها و باز دیدکنندگان هم بالاتر بره
موفق و پیروز باشید
شاهزاده
برگرفته از کتاب ساعت وحشت
خلاصه کتاب:
پسری
به نام دالی در شب هالووین میخواهد لوزه هایش را عمل کند. او از این موضوع
میترسد اما چاره ای ندارد. سپس پرستاران او را به اتاق اش هدایت میکنند.
او در آن جا هم اتاقی اش مارتین چارلز پسری کوتاه قد با موهایی قهوه ای را
میبیند. اسمش را از تابلوی بالای سرش خواند. پسر جیغ میزد و فریاد میکشید
من مارتین نیستم! من مارتین نیستم! پرستاران سعی داشتند آمپولی به او بزنند
اما او خودداری میکرد. پرستار به دالی گفت که قرار است پای مارتین را قطع
کنند، به همین دلیل او وانمود میکند که مارتین نیست! و سپس پرستاران از
اتاق خارج شدند و مارتین را با دالی تنها گذاشتند...
خلاصهی داستان:
ماجرا
از جایی شروع میشود که مردمانی به نام «آواتار» که به واسطهی بلورهای
انرژی خود فناناپذیرند، با خرابهای از تمدنی روبرو هستند که خود بنا
نهادهاند. تمدنی که زمانی برای مردمان خط، آیین نوشتن، کشاورزی و بسیاری
دیگر را به ارمغان آورد اما در عین حال بر پایهی برتری نژادی و نژادپرستی
استوار بود. آنها سالیان سال بر مردمی که از نژاد خودشان نبودند حکم
راندند، کشور گشایی کردند و هم و غمی نداشتند زیرا اتکاشان بر بلورهایی بود
که به واسطهی هرم انرژی از نور خورشید تغذیه میکرد. این بلورها
فناناپذیری، سلامت و تندرستی جاودان و جوانی ظاهری همیشگی را به آنها
هدیه میکرد. اما چرخهی روزگار طوری رقم میخورد که پایهی قدرت این تمدن
–بلورها- را از منبع انرژی خود قطع میکند. سیلی میآید و پس از آن یخبندان
میشود. شهر پاراپولیس –پایتخت آواتارها- به همراه هرم انرژی در زیر تلی
از برف و یخ مدفون میشود. یکی از آواتارها مدتی قبل از این اتفاق، وقوع
سیل را پیشبینی میکند و به همین واسطه تعداد ۳۰۰ نفر از آواتارها جان
سالم به در میبرند و به ناحیهای دیگر نقل مکان میکنند. حالا آواتارها
مجبورند برای هر بار شارژ مجدد بلورهایشان سفر سخت و دشواری را پشت سر
بگذارند. اما با این حال همچنان برتری خود را بر نژاد غیر آواتار –که
واگار نام دارند- حفظ کرده و مثل سابق آنها را موجوداتی برده و بیارزش
میپندارند که تنها وظیفهی خدمتگزاری آواتارها بر دوششان است.
«ارین رایت و دوست صمیمی اش، مارتی ، عاشق فیلم های ترسناک هستند. به خصوص مجموعه ی فیلم های "وحشت در خیابان شوک" همه جور موجود ترسناک در خیابان شوک زندگی می کنند. اما هنگامی که ارین و مارتی، پارک بازی استودیوی جدید وحشت را دیدند، ترس را در زندگی شان درک کردند. در ابتدا قطار وحشت از درون غاری پر از موجودات وهم انگیز عبور کرد. سپس توسط گروهی از ملخ های غول پیکر مورد حمله قرار گرفتند! زندگی واقعی خیلی ترسناک تر از فیلم های وحشتناک است. اما خیابان شوک که واقعی نبود؛ بود؟»